حرفی که نباید
زدی
در دلم جنگلی خودسوزی کرد
به لابلای دودِ غلیظ
هیزم شکنی
به مراسم تدفین آمده
با تبری که از خنده هایش خون می چکد
که خیره شده
به درختی که نیمِ صورتش سوخته
و هنوز
دوستت دارد.
شین فقط شین بمان برایمان.
مرحمی شو با چیدمان واژگانت بر دردهایمان
شین ,هنوزدوستت ,فقط ,سوختهو ,صورتش ,شدهبه ,دارد شین ,شین فقط ,فقط شین ,شین بمان ,هنوزدوستت دارد
زدی
در دلم جنگلی خودسوزی کرد
به لابلای دودِ غلیظ
هیزم شکنی
به مراسم تدفین آمده
با تبری که از خنده هایش خون می چکد
که خیره شده
به درختی که نیمِ صورتش سوخته
و هنوز
دوستت دارد.
شین فقط شین بمان برایمان.
مرحمی شو با چیدمان واژگانت بر دردهایمان
درباره این سایت